با نام خدا
وَ الذينَ هُم لِفُروجِهِم حافِظونَ اِلّا عَلی اَزواجِهِم اَوْ ما مَلَکَتْ اَيْمانُهُم فَاِنَّهُم غَيرُمَلومينَ فَمَنِ ابْتَغَی وَراءَ ذلِکَ فَاُولئِکَ هُمُ العادُونَ (المعارج، 29و 30و 31) مؤمنان کسانی هستند که دامان خود را از آلوده شدن به بیعفتی حفظ میکنند، مگر نسبت به همسرانشان که در اين صورت هيچ سرزنشی متوجه آنان نيست. و کسانی که در پیِ راهی جز اين هسـتند، تجـاوزگرند.
پيشگفتار
شهوت و ميل جنسي، غريزهاي است كه در طبيعت همهي انسانها وجود دارد و خداوند حكيم اين غريزه را به عنوان نعمتي باارزش به انسانها عطا فرموده است. ما در مقام بيان اهداف و فوائد اين نعمت الهي نيستيم كه بررسي اين موضوع، خود به كتابي مستقل نيازمند است و در اين كتابچه نميگنجد. آنچه مسلم است اين است كه غريزهي ميل جنسي مانند ساير غرايز، حدود و احكامي دارد و اين غريزه در صورتي مفيد خواهد بود كه در جاي خود قرار گيرد و حدود و احكام آن رعايت شود وگرنه، افراط و تفريط و استفادهي نامناسب از آن، نه تنها مفيد نخواهد بود، كه زندگي انسان را دچار اختلال و آشفتگي خواهد كرد. از جمله انحرافات جنسي و شايد بزرگترين آنها، خوداِرضايي (استمنا، جلق زدن) است كه متأسفانه تعداد تأسفباری از جوانان، دانسته يا نادانسته به آن مبتلا هستند. آنچه پيش رو داريد، حكايت سرگذشت جواني است كه ناآگاهانه پاي در اين باتلاق مرگبار گذاشته، تا مرز هلاكت پيش رفته است؛ ولي به لطف و فضل الهي از اين ورطه، جان سالم به در برده و رهايي يافته است. اين داستان كاملاً واقعي است و نگارنده بعد از شنيدن قصه از زبان خود ايشان، گفتههاي او را بدون كم و كاست به صورت داستان، مرتب و منظم كردهام. دليل راست و واقعي بودن اين داستان هم اين است كه هيچ دليل و انگيزهاي براي دروغ گفتن و دروغ نوشتن دربارهي اين موضوع (زيانهاي خودارضايي) وجود ندارد. اميدواريم جوانان پاك كه بحمد الله به اين زشتي آلوده نشدهاند، با خواندن اين داستان عبرت بگيرند و هرگز نزديك اين باتلاق تاريك و شوم نشوند. و نيز كساني كه بر اثر جهل و گمراهي قدم در اين باتلاق نهاده، خود را آلوده كردهاند، به زيانها و عواقب اين كار پيببرند و از سرگذشت قهرمان اين داستان عبرت گرفته، براي رهايي تلاش كنند و خود و هستي خود را نجات بدهند.
اهل مسجد و نماز نبود. لات و لاابالي بود و با ارازل و اوباش ميگشت. از كارهاي خلاف و انحرافاتش اطلاع دقيق نداشتم ولي روي هم رفته، آدم نادرستي در نظرم جلوه ميكرد، تا اينكه...
برای خواندن کامل مطلب به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید...
برچسبها: